چرا بي سواد هستيم؟

وقتي مركز تحقيقات ميانگين مطالعه مردم ايران را هفته اي نيم ساعت اعلام مي كند شايد خوشحال شويم كه باز هم خوب است. چون اينگونه حساب مي كنيم كه مطالعه افراد تحصيل كرده تا چه حدي است كه وقتي ميزان مطالعه آنها را بر همهٴ نفوس تقسيم مي كنيم لا اقل هفتهاي نيم ساعت ‌مي شود. غافل از اينكه اين آمار مربوط به مطالعه كتابهاي درسي محصلين و روزنامه خوانان مي باشد و در حقيقت ميزان واقعي مطالعه چنان پايين است كه اگر ميانگين گرفته شود به ثانيه هم نمي رسد. چون تنها كساني به مطالعه كتاب مي پردازند كه خود قلم به دست هستند و مقاله و كتاب مي نويسند. وقتي تيراژ كتابهاي منتشر شده در سالهاي اخير را ملاحظه ميكنيم به عمق فاجعه بيشتر پي ميبريم . تيراژ كتاب از 500 نسخه شروع ميشود و نهايتاً به 2000 نسخه ميرسد. چرا ما اينقدر كم كتاب ميخوانيم؟

وظيفه طلاب و دانشجويان و فرهيختگان جامعه در اين شرايط چه ميتواند باشد؟ آيا اين نظريه ميتواند درست باشد كه سطح سوادمان چنان پايين است كه نميتوانيم كتابهاي منتشره را مطالعه و درك نماييم؟ آيا كتابهايي كه منتشر ميشود محصول جامعه خودمان است يا اينكه بخاطر كپيبرداري شدن كتابهايمان از محصولات خارجي در جامعه خودمان مشتري ندارند؟

عدهاي ميگويند شرايط مردم ما بگونهاي است كه براي پيشرفت و حتي زندگي كردن نيازي به كسب دانش و علم ندارند و بخاطر همين است كه وقتي يك شهوند عادي مسير زندگي خود و لوازم آن را بررسي ميكند در آن جايگاهي براي مطالعه نميبيند.

نظر شما در اين رابطه چيست؟